بزرگ معنوی خاندان ملکی«علی محمد ملکی»

« قروه کردستان »

بزرگ معنوی خاندان ملکی « علی محمد ملکی » ، « پهلوان عَلمَمَد » - ، مرد اراده و عمل « عَلمَمَدنان نخور » 

 

 علی محمد ملکی  فرزند اسدالله  و طاوس  و نواده ملک محمد قشقایی   متولد 1256،  وفات 1351                   

شرح احوالات، زهد و تقوی، توسل و ریاضت کشیدن و همچنین آزادیخواهی و مبارزات و رشادتهای زنده یاد « علیمحمد ملکی » در مقابل اشغالگران روسی درجنگ جهانی، سالهای بعد عمرش هنوز هم نقل محافل و ورد زبان قدما و ریش سفیدان و افرادیسیت که وصف شخصیت ممتازش را شنیده اند.

زاهد فرزانه ای که از لحظه، لحظه عمرّ با برکت و زیبایش علیرغم مصائب و جفای بسیار سخت روزگار ،و به تعبیر خودش آزمایشات الهی (داغ جوانمرگ فرزند بزرگ نامدارش و سایر اولاد و همسرش ) با کناره گیری از فعالیتهای دنیوی به بهترین شکل و نحو استفاده کرد، و همواره عمرش را برای اعتلای حق و حقیقت و انجام باورهایش بدور از محافظه کاری و مصلحت اندیشی صرف کرد و می توان گفت با ایجاد حس زیبای نو دوستی ،خود را وقف مردم کرد.

از سجایای بسیار زیبای پیر و بزرگ معنوی خاندان، « علی محمد ملکی» که خیلی ها او را « داداش » با گویش ترکی خطاب می کردند (که از اصطلاحات تصوف و به معنی مرشد و شیخ در عربی و بابا در زبانهای فارسی و ترکی است ) ،می توان گفت : ضمن تاکید بر انجام و پایبندی به تکالیف مذهبی در هر شرایطی، در عین توانمندی جسمی ( پهلوانی) و مادی ( ثروت) با تواضع و فروتنی ، صبوری و ساده زیستی به بهترین شکل ممکن، مردم داری و تعاملی مثال زدنی با همه اقشار جامعه ، پیر و جوان و خرد سال و خصوصا با قومیتها داشت.

ایشان با عبودیت و راز و نیاز با خدای خویش ، دارای قلبی سلیم و پاک و شخصیتی وارسته بود، ایفای این شخصیت ممتاز که به واقع رکن و قطب معنوی خاندانش محسوب می شد، در زمان خود رهگشای بسیاری از مسائل اجتماعی ، دینی و فرهنگی شهر نو پای قروه بود، با وجود طی درجات معنوی و ازطرفی بذل و بخشش مثال زدنی اموال و دارایش به اقوام و همشهریان ،ضمن مهمان نوازی و فراخی همیشگی سفره اطعامش ، با جذب و بکار گیری و ایجاد اشتغال جمع کثیری از مردم (در شرایط بسیار سخت بحرانهای سیاسی آن زمان کشور ، قحطی بعد از جنگ جهانی و دوران اشغال منطقه توسط قوای روس ، عثمانی و یاغیان و غارتگران مسلح محلی و.... ) با اتخاذ شیوه زندگی بسیار ساده و بدور از اشرافیگری هیچوقت درصدد طرح خود نبود و همواره در گمنامی می زیست.

کار آفرینی و ایجاد اشتغال و بکارگیری جمع کثیری، تحت عناوین مختلف خصوصا کارگر(علیرغم ناملایمات همیشگی خوانین محلی و عوامل سرسپرده آنان کدخدا ، مباشر ، ضابطین و عوامل حکومتی و.......) و تفکیک بخش به بخش فعالیتهای اقتصادی محدود آن زمان خود و اتکا به نیروی انسانی مانند :1- کارگران فعال در باغات انگور(مشهور به باغهای انگور امام ، پشت شهرداری سابق ، انتهای خیابان چمران). 2- کارگران فعال در بیشه زارها ( باغچه ها و باغ میوه و علوفه). 3- کارگران فعال در گله داری و چوپان. 4- کارگران فعال در زمینهای زراعی ، آسیاب ، کار در منزل و..... ، گویای تفکر ژرف و افق دید و وسعت نظرش بود و تحقق جمله قشنگی بود که همیشه بر زبان می آورد: « باید با ایجاد کار توزیع رزق و روزی کنیم» با اندکی تامل در خصوص اقداماتش می توان گفت :افزایش برکت در اموال و داراییهایش به جهت بخشندگی و وسعت نظرش بود.« همانا انفاق یگانه راه رسیدن به نیکویهاست و بیانگر ایمان واقعی انسانهاست».

شرح آزادیخواهی و مبارزاتش با اشغالگران غاصب روسی و زندان و شکنجه دیدنش تاسرحدمرگ در ابتدای سنین جوانیش در قسمت"قروه در اشغال روسها" به تفصیل بیان گردیده است.

« غذای نذری علی محمد ملکی در ایام محرم »


تکرار هر ساله صحنه ذبح گاو وگوسفندان و تهیه شور انگیز وعاشقانه غذای نذری دهه اول محرم خانه"علی محمد ملکی"از خاطراتیست که هیچوقت از یادها نخواهد رفت و هر ساله تا زمان حیات وی با تکرارش جاودانه و ماندگارماند،مراسم زیبای نذری وتوزیع غذا خانه وی مجموعه ای زیبا از ارزشهای والای انسانی واسلامی درکنار همیاری ودوستی و تعاون همشهریانم بود که بدرستی نشان دهنده فرهنگ ورسوم وعقاید وسنتهای آنان بود،این گونه مراسمات نمودی زیبا از عواطف وخلقیات و هویت انسانی مردم شهرمان داشت وجایگاه حقیقی اعتقادات وباورهای مذهبی را با آداب ورسوم خاص رادرظاهر بدرستی نمایش میداد.

ازگذشته ها نذری ما بین اکثر پیروان ادیان الهی و یکتاپرستان پذیرفته شده و مورد قبول بوده، بعنوان مثال حضرت "عمران نبی" نذر می کند که دخترش خادم عبادتگاه شود، شاید بتوان گفت:بنوعی نذریها وسیله ای برای وحدت ادیان و خداپرستان و خصوصا مسلمانان است.

در ایام محرم همه مردم شهر نو پای قروه از زن و مرد ، پیر و جوان و خردسال و هر کسی رازی و حاجت و درخواستی در دل داشت که باید با خدای خود و امام و مقتدایش در روز عاشورا در میان بگذارد و به نیت برآورده شدن نذرش در جمع با صفای ، سفره انفاق پیر فرزانه شهرخالصانه و بی دعوت حاضرمی شدند( کل جمعیت شهر و تعداد زیادی از روستاهای اطراف)، شاید ویژگی اصلی این انفاق زیبا جمع شدن همه در دهه اول محرم (ده روز غذای نذری توزیع می شد)در خانه «علی محمدملکی» و عرض ارادت و عشق و دوستی بود که او نسبت به همه اقشار مردم داشت و متقابلا او نیز محب واقعی مردم بود.

نذری او بهانه ای قشنگ برای باهم بودن همه بود، هیچکسی انتظار دعوت شدن نداشت ، چون همه سر ساعت ودر موعد مقرر بدون استثنا هر ساله حضور داشتند، وغذای نذری خانه او همچون سینه زنی وتعزیه خوانی ، شیون وجامه سیاه برتن کردن جزیی از مراسم هر ساله عزاداری امام حسین (ع) در قروه بود و حتی میتوان گفت اکمل مراسم عزاداری بود، سادگی شیوه تهیه و توزیع غذای خانه او در آن زمان نشانی از سادگی و بی آلایشی صاحب خانه داشت،که« هیچ وقت ،حتی در شرایط بسیار سخت زندگی ،چیزی برای خود از مقتدا و محبوب خود نخواست»

«واکسیناسیون کودکان»

با مرگ دو پسرش (ابوالقاسم وحمیدرضا) در سنین کودکی و نوجوانی ومشاهده مرگ و میرتدریجی کودکان روستا براثر بیماریهای مختلف واگیردار و نبود حداقل امکانات پزشکی ونارسایی درمانی با قطع امید از سنندج ( در آن زمان قروه جزو بلوک هجده گانه سنندج بود) با عزیمت به سمت همدان و دست طلب به سوی دوستانش ، با یاری روانشاد دکتر بالتازار فرانسوی ( که در آن زمان به مدت 15 سال در روستای اکنلو ،منطقه مهربان،واقع درشهرستان کبودرآهنگ همدان ساکن بود،که به همت وی و حمایت مالی خیرین وموسسات جهانی آزمایشگاه مجهزبیماریهای واگیردار منطقه را ایجاد نموده بودند وبا تقبل هزینه ها توسط شادروان جمشید خان قره گوزلو) ، فرزندان قروه برای اولین بار درخصوص بیماریهای عفونی واگیردار واکسینه و مورد معاینه قرار گرفتند.

«حذر از خوانین»

با توجه به عدم اثر بخشی ملاکان وخوانین پر نفوذ محلی ( معتمد وزیری ،معتمدهاشمی و آصف وزیری ) در عمران وآبادنی شهر و منطقه و حتی عدم پیگیری فراهم نمودن حداقل امکانات رفاهی ودرمانی قروه که همیشه جزو مطالبات به حق مردم محل بود ،همچون:

1- احداث بند سنگی در سراب( در آن زمان بر اثر طغیان آب سراب موجبات آب گرفتگی و وارد آمدن خسارت سیلاب به منازل مسیر خیابان سید جمال الدین اسدآبادی فعلی می شد، که سالها بعد در زمان احداث بند سنگی سراب توسط اداره عمران روستایی سابق ، قسمتی از زمین محل فعلی سراب و دیوار بندسنگی آن توسط علی محمدملکی از اراضی بیشه زارشخصیش رایگان اهدا گردید)

2-احداث پل چوبی( در محل ابتدای خیابان شریعتی فعلی به جهت ایجاد ارتباط با قسمت شرقی قروه با توجه به عبور آب چشمه پر آب بلاغ (چشمه ابتدای خیابان سید جمال الدین اسد آبادی) که از کنار مسجد جامع فعلی عبور می کرد)

3- احداث حمام عمومی( بعدها توسط شهرداری در محل فعلی بانک رفاه خیابان شریعتی احداث گردید.)

موارد کاستی های فوق الذکر و تصرف اموال ودسترنج و عایدات کشاورزان و سختگیرها و خشونت خوانین و عوامل آنان و ظلمی که در حق مردم منطقه روا می داشتند موجبات عدم مقبولیت و معاشرت جدی و همراهی نکردن وی و فرزندش میرزا رضا ملکی با همه خوانین محلی و عوامل آنان  شد.

«پهلوان عَلمَمَد»

همواره در مرور و بررسی خاطرات قشنگ، آموزنده و شنیدنی معتمدین و بزرگان شهرمان برکات و ثمرات زیادی نهفته است که می توان گفت: یکی از مهمترین و ارزشمند ترین شیوه های رشد و اعتلای فرهنگ و اندیش های آرمان گرا و انسان ساز همانا پند گرفتن از رفتار،منش و کردار گذشتگانمان است، بدرستی تاریخ را بهترین وسیله ی تذکر می دانند ، نه عامل سرگرمی و وقت گذرانی، یکی از آن دست خاطرات زیبا و ارزشمند که همواره نقل سینه به سینه اکثر قروه ایهاست، شرح کشتی گرفتن جوانان دلیر قدیم شهرمان خصوصاً پهلوان « علی محمد ملکی » است، زور آزمایی،تجمع، آمدن و رفتن های جوانمردان و پهلوانان، عیاران و رادمردانی که همواره با عزت وغرور برای اعتلای منش پاک انسانی و اعتقادات و حفظ شرافت و همچنین افزایش آمادگی جسمانی و توان دفاعی خود به منظور تامین امنیت دیار، حفظ کیان و شرافت زن و بچه و اموال و دارایی های مردم محل از غارت یاغیان و چپاولگران ،هیچوقت فراموش نخواهد شد ،بزرگان دیارمان همیشه مرام،مردی و مردانگی را شرط نیک بودن و نیک زیستن میدانستند ،فراموشی واز یاد بردن عهد جوانمردان و پهلوانان به منزله فراموشی قسمتی از هویت خود وعهدی است که آنان بدان متعهد بودند.

نقل پهلوان اولی وکشتی گرفتن به شیوه سنتی« پهلوان علی محمد ملکی »در قروه ومنطقه هنوز هم از خاطرات بسیار شیرین وآموزنده و شنیدنی و ماندگار پدران ومادران وبزرگان سنی شهرمان می باشد،که خوشبختانه سینه به سینه به فرزندان و نسل های بعد انتقال و برای همیشه ماندگار خواهد ماند.

در قروه قدیم در منطقه قیلر( محل حمام عمومی احداثی جهاد سازندگی درانتهای خیابان دوازده فروردین فعلی و محوطه جلو مدرسه چهارم آبان سابق) برسم سنت همه ساله در فصولی معینی از سال ،معمولا فروردین بعدازسیزدهم وفصل پاییز بعد از فراغت از برداشت محصولات کشاورزی در موعد تعیین شده ، مردم گروه گروه با تجمع گسترده همه اقشار، زن و مرد،وخصوصاً جوان، با نواختن ساز ودهل واجرای موسیقی های محلی ،به استقبال ورود پهلوانان ،کشتی گیران ،مردان قوی پنجه و پر آوازه عصر خود و نامداران منطقه و شاید کشوری ، در محل یاد شده می شتافتند ،پهلوانان حاضر درمحل نیز با انجام حرکات زیبا نمایشی و ورزشی و رجزخوانی مطالبه مبارز و حریف می کردند.( که در صورت نبود و یا حاضر نشدن حریف و باخت احتمالی سرافکندگی مردمان و پهلوانان شهر و منطقه محسوب می شد).

بر اساس ذکر خاطرات متفاوت بزرگان سنی شهرمان، طی چندین سال« پهلوان عَلمَمَد،علی محمد ملکی  »همواره گزینه اول مردان شهرمان جهت مبارزه و رویارویی با کشتی گیران مهمان بود ، که بارها با کشتی و نبردهای جانانه و ماندگار و بر خاک مالیدن پشت پهلوانان و کشتی گیران قوی پنجه و درشت اندام خوزستانی و همچنین کرمانشاهی و همدانی و حتی خراسانی باعث اعلام انصراف و تسلیم سایر کشتی گیران می شود، و بدینسان موجبات شادی و احساس غرور و شعف مردم شهرش را فراهم می نماید.

«مرد اراده ها،عَلمَمَدنان نخور»

شرح جریان "نان" نخوردن 75 ساله ( از بیست سالگی تا لحظه مرگ، 95 سالگی) علی محمد ملکی به تفصیل با روایتهای متفاوت در مجلات و روزنامه ها و نقل خاطره مردم قروه بیان شده ، علی الخصوص روزنامه کیهان (در دهم مهر ماه 1351 به شماره 8716 چاپ و منتشر گردیده.)

تصمیمی مبتنی بر آیات قرآنی:

علی محمدملکی به استناد آیات قران کریم و احادیث ، در خصوص علت نان نخوردن خود میگفت : چون خداوند متعال بعد از خلقت حضرت آدم ابوالبشر و همسرش حوا ،آن دو را به استفاده از کلیه نعمتها و فواکه بهشتی مجاز فرمود، مگر گندم (سوره بقره آیه 34)

ابلیس که به علت تمرد از فرمان الهی و سجده نکردن به آدم ابوالبشر از دخول در بهشت محروم و در مقام انتقام بر آمد و با حیله و نیرنگ به بهشت درآمد و در لباس ناصحی مشفق چنان وسوسه کرد که آدم و حوا به خوردن گندم راغب شدند واز آن خوردند.(سوره طه آیه 120)

عصیان و نافرمانی آدم وحوا موجب شد خداوند آنان را از نعمت بهشت محروم سازد ، در این هنگام آدم و حوا از کرده خود پشیمان شدند و زبان توبه گشودند، خداوند متعال توبه آنان را قبول ولی آن دو را بر خروج از بهشت ونزول به زمین فرمان داد.( سوره طه آیه 122) .

و به ایشان نیز خبر داد که این دشمنی میان آدم و شیطان همچنان ادامه خواهد داشت پس از وسوسه شیطان بر حذر باشند.

در غزل ذیل حافظ اشاره به روایت حضرت آدم که وعده کرده بود گندم نخورد ولی این وعده را به جای نیاورد و در عوض پیر مغان این وعده را بجای آورد .( منظور او از پیر مغان اشاره به حضرت علی (ع) می باشد که در عمرش نان گندم نخورد و همواره نان جو میخورد).

چه مستیست ندانم که رو به ما آورد           که بود ساقی و این باده از کجا آورد

تو نیز باده به چنگ آر و راه صحرا گیر               که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورد

دلا چو غنچه شکایت از کار بسته مکن           که باد صبح نسیم گره گشا آورد

رسیدن گل و نسرین به خیر وخوبی باد      بنفشه شادوکش آمد ،سمن صفا آورد

صبا به خوش خبری هدهد سلیمان است          که مژه طرب از گلشن سبا آورد

علاج ضعف دل ما کرشمه ساقیست            بر آر سر که طبیب آمد و دوا آورد

« مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد»

به تنگ چشمی آن ترک لشگری نازم           که حمله بر من درویش یک قبا آورد

فلک غلامی حافظ کنون به طوع کند            که التجا به دولت شما آورد

همانطور که واقفید در تمام مذاهب و ادیان الهی آمده است که حضرت آدم و حوا پس از آن که توسط شیطان فریب خوردند از بهشت رانده،و به دنیای زمینی فرستاده شدند و داستان میوه ی درخت سیب و گندم خوردن آنان نیز در کتب آسمانی قرآن، انجیل و تورات به صورت متفاوت بیان گردیده است.

نقل قول دوم :

"علی محمد" در مواجهه با یکی از همشهریانش که بجهت اعتیاد و استعمال مستمر مواد مخدر موجبات ضعف و ناتوانی جسمی و مالی خود و سختی معیشت و تنگدستی خانواده اش را نیز فراهم نموده بود، علیرغم تذکرات و نصایح و انجام اقدامات فراوان بازدارنده، موفق به ترغیب وی به ترک اعتیاد نشده بود در حضور جمع کثیری از دوستان و اقوام در پاسخ به استدلالات و ذکر دلایل پوشالی و توجیح فرد معتاد که ظاهرا ادعا می کند:« آیا شما میتوانید نان نخورید؟ آیا کسی توان و اراده آن را دارد برای همیشه حداقل نان خوردن را ترک کند؟ مصرف و استعمال موادمخدر همچون نان خوردن ،خوراک روزانه جسم و روحم است »، مع الوصف "علیمحمد" بجهت ترغیب وی و سایر افراد معتاد و نشان دادن عزم و اراده قوی خود مبنی بر پایبندی به قول و قرار و تعهداتش مدت 75سال (از20 سالگی تا لحظه مرگش) هرگز نان نخورد و بدرستی قدرت و توان و تسلطش بر نفس و اراده اش را نمایان ساخت و بر عکس در نقطه مقابل فرد معتاد از فردای همان روز مصرف مواد مخدر را از سرگرفت و بمرور موجبات تباهی و نابودی خود را فراهم ساخت.

"علی محمد" به استناد آیات و روایات و اقتباس به شیوه زندگی بزرگان دینی ،خصوصاً حضرت علی (ع) و همچنین روایت ذکر شده اخیر، هفتاد و پنج سال از خوردن نان گندم طفره رفت ،این حرکت او که بنوعی بدعت گذاری در قروه و منطقه بود موجب اعطای لقب و شناسه وی به "علی محمد نانخور" شد و برای همیشه ماندگارماند.

« عاقبتی خیرالسون »

قطعا همه ما در گفتگوهای محاوره ای و روزمره از تکیه کلامهایی استفاده می کنیم که مختص و مخصوص خودمان است، تکیه کلامی که حتی تبدیل به شناسه ای برای معرفی ما می شود، در خصوص علی محمد ملکی میگویند : تکیه کلامی کوتاه ،نغز و پرمعنی در پاسخ و جواب سلام و خداحافظی داشت که خیلی زیبا و شنیدنی و فراموش نشدنیست ، دعای کوتاه عرفانی که گویای میزان ارادت ، باورها و اعتقادات با بار محتوایی و بدور از لقلقه زبانی بود، با گویشی ترکی همواره میگفت : « عاقبتی خیرالسون » یعنی « عاقبتت خیر شه »، عاقبت به معنای فرجام، پایان و نتیجه کارکردها و عاقبت به خیری یعنی مجموعه ی فعالیت ها و کارکردهایی که عاقبت و پایان آن خیر و خوشبختی را برای انسان بهمراه دارد.

خیلی ها یاد می کنند صبحگاهان با تغییر مسیر از محل نشستن صبحگاهی او (در سنین کهولت) عبور میکردند تا او را ببینند و روز را با دعای نیک پیر فرزانه ، با برکت و پر روزی آغاز کنند، و چقدر تکرار هر روزه شنیدن دعای وی دلنشین و قشنگ بود که سالها ورد زبان همه شده و هنوز هم به زیبای یاد و تکرار می کنند.

بی اعتنایهایش به هوس ها، خواسته ها و گفتار و اعمال غیر خدایی موجب سادگی درگفتار و رفتارش بود و این احوال قشنگ عرفانی شوری در دلهای مجذوبینش ایجاد میکرد، به اعتقاد وی یکی از دغدغه های هرکسی در انجام فعالیهای مستمر زندگیش، ابتدا طلب و خواستن و بعدا دست یابی به فرجامی خیر و نیک میدانست و میگفت:مهمترین عامل عاقبت بخیری آن است که انسانها در صدد جبران ضعف ها و تبدیل سیئات به حسنات برآیند و از انجام و استمرار گناهان در زندگی بپرهیزند، چرا که انسانها بطور طبیعی و فطری در جستجوی کمالند و از علل اصلی بدبختی و عاقبت بشریشان همانا انجام و مداومت و استمرار گناهان وسیئات است.

« علی محمد » ریشه این دعا را اینگونه نقل میکرد: بر اساس روایتی از حضرت موسی (ع) در زمان فرار از دست فرعون در اوج واماندگی از خداوند متعال خیر می خواهد و می فرماید: « رب انی لما انزلت الی من خیر فقیر یعنی :پروردگارا ! من واقعا نیازمند خیری هستم که برایم فرو میفرستی»، بارها شنیده ام که در هنگام دعا و قنوت این دعا و عبارت زیبا را زمزمه میکرد:« اللهم وفقنا لما تحب و ترضی واجعل عواقب امورنا خیراً "یعنی: خداوندا مارا به آنچه که خشنودی و دوستی تو درآن است موفق کن و سرآنجام کارهای ما را خیر گردان »، پس مانیز در همه حال همواره چشممان به خیر و برکت و عاقبت بخیری پروردگارمان هست تا هیچ وقت وامانده نشویم.

سرانجام روح بلندش بعد از قرین یکصد سال تلاش و مجاهدت در کهولت سن با بجای گذاردن نام و یاد نیک و ماندگار به دیدار معبودش شتافت و پیکربی جانش درکنار فرزند نامدارش "میرزا رضا" و همسر و سایر فرزندانش در مقبره خانوادگی به خاک سپرده شد و برای همیشه آرام گرفت .

یادش همیشه گرامی باد.

گردآوری ونگارش : هوشنگ ملکی تیر ماه 1393



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : سه شنبه 6 مهر 1395برچسب:, | 21:15 | نویسنده : هوشنگ ملکی |